Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پیادهروی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
walking
/ˈwɔː.kɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیادهروی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیاده
پیادهروی
1.a pair of walking shoes.
1. یک جفت کفش پیادهروی
2.Walking is good exercise.
2. پیادهروی ورزش خوبی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
walkie-talkie
walkie talkie
walker
walkabout
walk-through
walking frame
walking in the park
walking shoes
walking stick
walking wounded
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان