Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کمین کردن و حمله کردن
2 . سر راه کسی سبز شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to waylay
/weɪˈleɪ/
فعل گذرا
[گذشته: waylaid]
[گذشته: waylaid]
[گذشته کامل: waylaid]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کمین کردن و حمله کردن
2
سر راه کسی سبز شدن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wayland the smith
wayland
wayfaring tree
wayfaring
wayfarer
waymark
wayne gretzky
wayobject
ways
ways and means
کلمات نزدیک
wayfarer
way-out
way to go
way out
way off the mark
wayne
wayward
wc
we
we always go to my grandparents’ houses.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان