Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . درحالی که (برای بیان تضاد)
2 . وقتی که
3 . با اینکه
4 . مدت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[حرف ربط]
while
/wɑɪl/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
درحالی که (برای بیان تضاد)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
در حالی که
مترادف و متضاد
whereas
1.He earns seventy thousand dollars a year while I earn only forty!
1. او سالی هفتاد هزار دلار درآمد دارد در حالی که من فقط چهل (هزار دلار) درآمد دارم!
2.Tom is very confident while Katy is shy and quiet.
2. "تام" بسیار با اعتماد به نفس است، درحالی که "کتی" خجالتی و ساکت است.
2
وقتی که
زمانی که
مترادف و متضاد
when
1.Her parents died while she was still in school.
1. والدینش فوت کردند وقتی که او هنوز به مدرسه میرفت.
2.Nothing much changed while he was away.
2. چیز زیادی تغییر نکرد وقتی که نبود.
3.While I was waiting at the bus stop, three buses went by in the opposite direction.
3. زمانی که در ایستگاه اتوبوس منتظر بودم، سه اتوبوس از جهت مخالف رد شدند.
4.You can go swimming while I'm having lunch.
4. تو میتوانی به شنا بروی وقتی که من دارم ناهار میخورم.
3
با اینکه
با وجود، علیرغم
مترادف و متضاد
although
in spite of
1.While I am willing to help, I do not have much time available.
1. با اینکه تمایل به کمک دارم، (اما) وقت زیادی موجود ندارم.
[اسم]
while
/wɑɪl/
غیرقابل شمارش
4
مدت
زمان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اثناء
مدت
مترادف و متضاد
period
time
for a while
برای مدتی
Let's sit here for a while.
بیا برای مدتی اینجا بنشینیم.
a little while
مدت/زمان کوتاهی
I'll be back in a little while.
در مدت کوتاهی برمیگردم.
quite a while
زمان زیادی/مدتها
I haven't seen him for quite a while.
زمان زیادی [مدتها] است که او را ندیدهام.
all the while
تمام مدت
They walked back together, talking all the while.
آنها با هم پیاده برگشتند، (درحالی که) تمام مدت حرف زدند.
[عبارات مرتبط]
to while away
1. (بهخوشی) سپری کردن (زمان)
تصاویر
کلمات نزدیک
whiff
whichever
which tv program do you like best?
which sport do like best?
which school do you go to?
while away
whilst
whim
whimper
whimsical
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان