[صفت]

worried

/ˈwɜːrid/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more worried] [حالت عالی: most worried]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نگران

معادل ها در دیکشنری فارسی: دلواپس نگران
مترادف و متضاد anxious disturbed perturbed troubled calm carefree unconcerned
  • 1.I'm not worried about her—she can take care of herself.
    1. من نگران او نیستم - او می تواند از خود مراقبت کند.
  • 2.Try not to get worried.
    2. سعی کن نگران نشوی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان