[فعل]

to worry

/ˈwɜːri/
فعل ناگذر
[گذشته: worried] [گذشته: worried] [گذشته کامل: worried]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نگران شدن نگران بودن

معادل ها در دیکشنری فارسی: نگران بودن
مترادف و متضاد be worried distress fret
  • 1.Try not to worry - there's nothing you can do to change the situation.
    1. سعی کن نگران نباشی؛ هیچ کاری برای تغییر این وضعیت از دست تو برنمی‌آید.
to worry about somebody/something
برای کسی/چیزی نگران شدن
  • It's silly worrying about things that are outside your control.
    نگران شدن برای چیزهایی که از کنترل تو خارج هستند، احمقانه است.
to worry over somebody/something
بر سر کسی/چیزی نگران بودن
  • There's no point in worrying over things you can't change.
    نگران بودن بر سر مسائلی که نمی‌توانی تغییرشان دهی فایده‌ای ندارد.
to worry that…
نگران شدن اینکه...
  • I worry that I won't get into college.
    من نگرانم که وارد دانشکده نشوم.

2 نگران کردن

مترادف و متضاد bother disturb trouble
to worry somebody (about somebody/something)
کسی را نگران کردن (راجع به کسی/چیزی)
  • 1. It worries me that he hasn't called yet.
    1. این که هنوز زنگ نزده‌است، من را نگران می‌کند.
  • 2. The lack of rain is starting to worry people.
    2. کمبود باران دارد مردم را نگران می‌کند.
it worries somebody that…
کسی را نگران کردن که...
  • It worries me that he hasn't come home yet.
    من را نگران می‌کند که او هنوز خانه نیامده‌است.
to worry somebody with something
با چیزی کسی را نگران کردن
  • Don't keep worrying him with a lot of silly questions.
    این‌قدر او را با این سؤالات احمقانه نگران نکن.
[اسم]

worry

/ˈwɜːri/
قابل شمارش

3 نگرانی دلواپسی، مسئله

معادل ها در دیکشنری فارسی: دلشوره دلواپسی نگرانی
مترادف و متضاد anxiety distress problem
  • 1.financial worries
    1. مسائل مالی
  • 2.Keeping warm in the winter is a major worry for many old people.
    2. گرم ماندن در زمستان نگرانی مهمی برای بسیاری از افراد مسن است.
with worry
از نگرانی
  • to be frantic with worry
    از نگرانی برآشفته شدن
worry about/over something
نگرانی درباره/بر سر چیزی
  • worries about the future
    نگرانی‌هایی درباره آینده
worry for/to somebody
نگرانی برای کسی
  • Mugging is a real worry for many old people.
    جیب‌بری یک نگرانی واقعی برای بسیاری از افراد پیر است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان