[صفت]

worse

/wɜːrs/
غیرقابل مقایسه

1 بدتر شدیدتر

  • 1.His behavior is even worse than his sister's.
    1. رفتار او حتی بدتر از خواهرش است.
  • 2.The heat is much worse in the daytime.
    2. گرما در طول روز بسیار شدیدتر است.
  • 3.The test was worse than I expected.
    3. امتحان بدتر از آن بود که فکر می کردم.
[اسم]

worse

/wɜːrs/
غیرقابل شمارش

2 از این بدتر بدتر از این

  • 1."How was the movie?" "I’ve seen worse."
    1. «فیلم چطور بود؟» «از این بدتر هم دیده ام.»
  • 2.By the third month of the expedition they had endured many hardships, but worse was to follow.
    2. تا ماه سوم کاوش، آنها سختی‌های زیادی را تحمل کرده بودند، اما بدتر از این در راه بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان