Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بدتر شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to worsen
/ˈwɜːrsn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: worsened]
[گذشته: worsened]
[گذشته کامل: worsened]
صرف فعل
1
بدتر شدن
وخیم شدن
1.Relations between the two countries worsened after the election.
1. روابط بین دو کشور بعد از انتخابات بدتر شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
worse off
worse
worrying
worry
worried sick
worship
worshipper
worst
worth
worth one's salt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان