[اسم]

wreckage

/ˈrekɪdʒ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لاشه (هواپیما و ...) آهن پاره

معادل ها در دیکشنری فارسی: لاشه
  • 1.A few survivors were pulled from the wreckage.
    1. چند تن از بازماندگان از آهن پاره ها بیرون کشیده شدند.
  • 2.Pieces of wreckage were found ten miles away from the scene of the explosion.
    2. قطعاتی از لاشه ده مایل دورتر از صحنه انفجار پیدا شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان