[اسم]

yogurt

/ˈjoʊ.gərt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ماست

معادل ها در دیکشنری فارسی: ماست
  • 1.I only had a yogurt for lunch.
    1. من ناهار فقط ماست خوردم.
  • 2.low-fat yogurt
    2. ماست کم چرب
  • 3.strawberry yogurt
    3. ماست (با طعم) توت فرنگی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان