فعل fahren در این کاربرد معادل دقیقی در فارسی ندارد. fahren به معنای جابهجا شدن از طریق یک وسیله حملونقل زمینی یا دریایی است. ما معمولاً برای اشاره به چنین شرایطی از فعل "رفتن" استفاده میکنیم. fahren معمولاً در این کاربرد برای اشاره به جابهجایی با انواع وسایل نقلیه زمینی چرخدار مثل قطار، ماشین، اتوبوس، کالسکه و ... استفاده میشود، به مثال زیر توجه کنید:
"in einer Kutsche fahren" (در یک کالسکه رفتن/جابهجا شدن)
گاهی از fahren برای تاکید روی با ماشین رفتن در مقابل پیاده رفتن استفاده میشود. به مثل زیر توجه کنید:
"ihr fahrt und wir gehen zu Fuß" (شما با ماشین بروید و ما پیاده میرویم.)
3
حرکت کردن (وسیله نقلیه)
جابهجا شدن، رفتن
مترادف و متضاد
gehen
sich bewegen
sich fortbewegen
umziehen
1.Der Zug fährt.
1.
قطار حرکت میکند.
2.Dieser Bus fährt nicht am Feiertagen.
2.
این اتوبوس در روزهای تعطیل حرکت نمیکند.
3.Unser Auto fährt nicht.
3.
ماشین ما حرکت نمیکند.
Fahrstuhl/Rolltreppe fahren
حرکت کردن آسانسور/پلهبرقی
Der Fahrstuhl fährt nur bis zum achten Stock.
آسانسور تنها تا طبقه هشت حرکت میکند [بالا میرود].
کاربرد واژه fahren بهمعنای حرکت کردن
واژه fahren در این کاربرد به عمل حرکت کردن یا جابهجایی یک وسیله نقلیه زمینی یا دریایی اشاره میکند. به مثال زیر توجه کنید:
"das Schiff fährt langsam" (کشتی بهآرامی حرکت میکند)
"wann fährt die nächste Straßenbahn?" (تراموای بعدی چه زمانی حرکت میکند؟)
البته کاربرد fahren در این کاربرد محدود به وسایل حملونقل چرخدار نیست و ممکن است برای دیگر وسایل مکانیکی هم استفاده شود.
4
کنار آمدن
سر کردن
مترادف و متضاد
zurechtkommen
1.Mit den Produkten dieser Firma sind wir noch nie gut gefahren.
1.
با محصولات جدید این شرکت هرگز نتوانستیم خوب کنار بیاییم.
2.Mit ihm sind wir gut gefahren.
2.
ما با او بهخوبی کنار آمدیم.
توضیحاتی در رابطه با فعل fahren در این معنا
فعل fahren را در این معنا را میتوان با فعل zurechtkommen مترادف دانست و باید توجه داشت که از این فعل در این معنی در زبان عامیانه استفاده میشود.
5
کشیدن
نوازش کردن
مترادف و متضاد
streicheln
streichen
1.Er fuhr über den Tisch.
1.
او روی میز را (دستمال) میکشد.
2.Sie fuhr sich mit dem Handrücken über die Stirn.
2.
او با پشت دست پیشانیاش را نوازش میکرد.
کاربرد فعل fahren بهمعنای کشیدن
برای بیان حرکت روی چیزی یا نوازشکردن چیزی میتوان از فعل "fahren" بهمعنای (کشیدن) استفاده کرد. مثال:
"mit der Hand über die Augen fahren" (دستی به چشمها کشیدن)