مترادف و متضاد
außerdem
ebenfalls
genauso
im Übrigen
überdies
1.Ich arbeite die ganze Woche und muss auch am Wochenende arbeiten.
1.
من تمام هفته کار میکنم و آخر هفته هم باید کار کنم.
2.Ich bin auch Spanier.
2.
من هم اسپانیایی هستم.
3.Ich muss leider gehen. – Ich auch.
3.
من متأسفانه باید بروم. - من هم [من هم همینطور].
کاربرد واژه auch به معنای هم
واژه auch به معنای "هم" یا "همچنین" دو کاربرد کلی دارد. کاربرد اول آن برای اضافه کردن یک بخش دیگر به جمله قبلی است.
به مثال زیر توجه کنید:
".Ich arbeite die ganze Woche und muss auch am Wochenende arbeiten" (من تمام هفته کار میکنم و آخر هفته هم باید کار کنم.)
در این مثال، گوینده تأکید میکند که علاوه بر کارکردن در تمام هفته، آخر هفته هم کار میکند.
کاربرد دوم آن برای نشاندادن تشابه با چیز دیگری است. به مثال زیر توجه کنید:
".Ich bin auch Spanier" (من هم اسپانیایی هستم.)
.Ich muss gehen. – Ich auch (من باید بروم. - من هم.)
در این جمله هم auch نشان دهنده تشابه است. (هر دو میخواهند بروند.)
[حرف]
auch
/aux/
2
حتی
مترادف و متضاد
selbst
sogar
1.Auch der klügste Schüler macht einen Fehler.
1.
حتی باهوشترین دانشآموز (هم) اشتباه میکند.
2.Er arbeitete weiter, auch als er es nicht mehr nötig gehabt hätte.
2.
او به کارکردن ادامه داد، حتی زمانی که دیگر به آن نیاز نداشت.
3.Wir fahren auf jeden Fall, auch wenn es regnet.
3.
ما در هر صورت میرویم، حتی اگر باران ببارد.
3
واقعاً
مترادف و متضاد
in der Tat
tatsächlich
wirklich
1.du siehst müde aus - das bin ich auch
1.
تو خسته به نظر میرسی - واقعاً هم هستم.
2.Wenn sie sagt, sie geht, dann geht sie auch.
2.
وقتی او میگوید که میرود پس واقعاً هم میرود.
کاربرد واژه auch به معنای واقعاً
از پارتیکل "auch" میتوان در معنای قید "tatsächlich" به معنای (واقعاً) نیز استفاده کرد. مثال:
".so ist es auch" (واقعاً اینطور است.)
4
(بیان اطمینان)
هم که دیگه
1.Bist du auch nicht zu müde zum Fahren?
1.
برای رانندگی هم که دیگه خسته نیستی، نه؟
2.Hast du die Haustür auch wirklich abgeschlossen?
2.
در رو هم که دیگه واقعاً قفل کردی، نه؟
5
(بیان تذکر)
1.Sei auch schön brav bei der Oma!
1.
پیش مامانبزرگ حرفگوشکن باشیا!
2.Zieh dich auch immer warm an im Gebirge, damit du nicht krank wirst!
2.
در کوه هم لباس گرم بپوشیا، تا سرما نخوری!
6
(بیان تأکید)
که
1.Er ist ziemlich alt, darum hört auch so schlecht.
1.
او نسبتاً پیره، برای همینه که خیلی بد میشنوه.
2.Es ist ihr peinlich, dass sie so groß ist. Deswegen hat sie auch auf deinen Witz so empfindlich reagiert.
2.
برای او آزاردهنده است که قدش بلنده. بهخاطر همین بود که به جوک تو خیلی حساسیت نشون داد.
7
آخه خب
1.Er spielt sehr gut. Er übt auch in jeder freien Minute.
1.
او خیلی خوب بازی میکنه. آخه خب در هر دقیقه وقت آزادش تمرین میکنه.
2.Ganz kalt hier! -Kein Wunder, die Heizung ist ja auch kaputt.