1 . مشکلی را حل کردن
[عبارت]

aus dem Schneider sein

/ˌaʊ̯s dem ˈʃnaɪ̯dɐ ˌzaɪ̯n/

1 مشکلی را حل کردن قسر در رفتن

  • 1.Das Verfahren wurde eingestellt, der Beklagte war aus dem Schneider
    1. دادرسی متوقف شد و متهم قسر در رفت.
  • 2.Endlich haben wir alle Schulden bezahlt und sind aus dem Schneider.
    2. در نهایت ما همه جریمه ها را پرداختیم و مشکل را حل کردیم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
واژه "Schneider" علاوه بر خیاط به کسی که در بعضی بازی‌های کارتی تنها نصف یا مقدار کمتری از امتیازهای لازم برای پیروزی را کسب می‌کند نیز گفته می‌شود. در این عبارت معنای دوم این واژه مورد نظر است و کنایه از "قسر در رفتن" یا "مشکلی را حل کردن" دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان