خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راهنما
[اسم]
der Führer
/ˈfyːʀɐ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Führer]
[ملکی: Führers]
[مونث: Führerin]
1
راهنما
1.Im Sommer arbeitet sie als Touristenführerin.
1. او در تابستان به عنوان راهنمای گردشگران کار میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
führend
führen
fühlungnahme
fühler
fühlen
führerschein
führerscheinklasse
führerscheinprüfung
führerscheintourismus
führung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان