خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سقط جنین
[اسم]
abortion
/əˈbɔːrʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سقط جنین
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کورتاژ
1.abortion laws
1. قوانین سقط جنین
2.I've always been anti-abortion.
2. من همیشه ضد سقط جنین بوده ام.
تصاویر
کلمات نزدیک
aborted
abort
aborigine
aboriginal
abomination
abortionist
abortive
abortively
abortus
abound
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان