1 . سقط جنین
[اسم]

abortion

/əˈbɔːrʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سقط جنین

معادل ها در دیکشنری فارسی: کورتاژ
  • 1.abortion laws
    1. قوانین سقط جنین
  • 2.I've always been anti-abortion.
    2. من همیشه ضد سقط جنین بوده ام.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان