[فعل]

to abound

/əˈbaʊnd/
فعل ناگذر
[گذشته: abounded] [گذشته: abounded] [گذشته کامل: abounded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فراوان بودن وفور داشتن

  • 1.Theories abound about how the universe began.
    1. نظریه هایی راجع به اینکه دنیا چگونه شروع شد فراوان است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان