خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسئول
[صفت]
accountable
/əˈkaʊntəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more accountable]
[حالت عالی: most accountable]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مسئول
پاسخگو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاسخگو
تقصیرکار
جوابگو
وظیفهشناس
مسئول
1.Politicians are ultimately accountable to the voters.
1. سیاستمداران در نهایت نسبت به رایدهندگان مسئول هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
accountability
account for the fact that
account for
account
accoucheuse
accountable expenses
accountableness
accountably
accountancy
accountant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان