خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قطع عضو
[اسم]
amputation
قابل شمارش
1
قطع عضو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قطع عضو
تصاویر
کلمات نزدیک
amputate
ampoule
amply
amplitude
amplify
amsterdam
amulet
amuse
amused
amusement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان