خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ادعا
[اسم]
assertion
/əˈsɜrʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ادعا
اظهار، بیانیه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابراز
ادعا
1.his assertion that his father had deserted the family.
1. ادعای او که پدرش خانواده را ترک کرده است [او مدعی است که پدرش خانواده را ترک کرده است].
تصاویر
کلمات نزدیک
asserted
assert
assent
assembly room
assembly line
assertive
assess
assessing
assessment
assessor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان