1 . تصدیق کردن
[فعل]

to attest

/əˈtest/
فعل گذرا
[گذشته: attested] [گذشته: attested] [گذشته کامل: attested]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تصدیق کردن گواهی دادن، سوگند یاد کردن

مترادف و متضاد certify
  • 1.The signature was attested by two witnesses.
    1. امضا توسط دو شاهد تصدیق شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان