خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بع بع
2 . بعبع کردن (گوسفند، بز)
3 . نقونوق کردن
[اسم]
bleat
/bliːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بع بع
صدای بره یا بزغاله
[فعل]
to bleat
/bliːt/
فعل ناگذر
[گذشته: bleated]
[گذشته: bleated]
[گذشته کامل: bleated]
صرف فعل
2
بعبع کردن (گوسفند، بز)
1.The lamb was bleating weakly.
1. بره داشت با صدای ضعیفی بعبع میکرد.
3
نقونوق کردن
غرغر کردن، آه و ناله کردن
1.‘But I’ve only just got here,’ bleated Simon.
1. "سایمون" نقونوقکنان گفت: «اما من همین الان رسیدم اینجا.»
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bleak
bleah
bleaching agent
bleach liquor
bleach
bleb
blech
bleed
bleeding
bleep
کلمات نزدیک
bleary-eyed
bleary
bleakly
bleak
bleachers
bleb
bleed
bleeding
bleeding heart
bleep
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان