خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرز
2 . حاشیه
[اسم]
border
/ˈbɔːrd.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مرز
سر حد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرحد
مرزی
مرز
محدوده
مترادف و متضاد
boundary
edge
frontier
margin
1.Were you stopped at the border?
1. لب مرز متوقف شدید [متوقفتان کردند]؟
2
حاشیه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حاشیه
a white tablecloth with a blue border
یک رومیزی سفید با حاشیه آبی
تصاویر
کلمات نزدیک
bordello
bordeaux
borax
borate
borage
border collie
border on
borderline
borderline candidate
borderline case
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان