خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سنبل کردن
2 . سرهمبندی
[فعل]
to botch
/bˈɑːtʃ/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سنبل کردن
سر هم کردن، ناشیانه کاری کردن، گند زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سنبل کردن
[اسم]
botch
/bˈɑːtʃ/
قابل شمارش
2
سرهمبندی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرهمبندی
تصاویر
کلمات نزدیک
botany
botanize
botanist
botanical name
botanical garden
botfly
both
both my shoelaces came undone.
bother
botheration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان