خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سوراخ (زیرزمینی)
2 . (زمین را) سوراخ کردن
[اسم]
burrow
/ˈbɜːroʊ/
قابل شمارش
1
سوراخ (زیرزمینی)
لانه زیرزمینی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نقب
1.The rabbits dig their burrows here in the sand every year.
1. خرگوش ها هر ساله اینجا سوراخ خود را زیر زمین می کنند.
[فعل]
to burrow
/ˈbɜːroʊ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: burrowed]
[گذشته: burrowed]
[گذشته کامل: burrowed]
صرف فعل
2
(زمین را) سوراخ کردن
(زمین را) کندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نقب زدن
مترادف و متضاد
dig
1.These animals burrow for food.
1. این حیوانات برای [به دنبال] غذا زمین را سوراخ می کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
burrito
burr
burp
burnt-out
burnt orange
bursar
bursary
burst
burst into
burst into flames
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان