خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارت ویزیت
[اسم]
business card
/ˈbɪznəs kɑrd/
قابل شمارش
1
کارت ویزیت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کارت ویزیت
1.We exchanged business cards.
1. ما کارت ویزیت تبادل کردیم [کارت ویزیت خود را به هم دادیم].
تصاویر
کلمات نزدیک
business
busily
bushy eyebrows
bushy
bushwhacked
business center
business class
business executive
business hour
business is booming
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان