خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسحور کردن
2 . دستگیر کردن
[فعل]
to captivate
/ˈkæptɪveɪt/
فعل گذرا
[گذشته: captivated]
[گذشته: captivated]
[گذشته کامل: captivated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مسحور کردن
شیفته کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دلبری کردن
مترادف و متضاد
bewitch
enchant
1.He was captivated by her beauty.
1. او از زیبای او مسحور شده بود.
2.The children were captivated by her stories.
2. بچهها شیفته داستانهای او شده بودند.
2
دستگیر کردن
اسیر کردن
مترادف و متضاد
arrest
1.The criminal was captivated by the police officer.
1. آن مجرم توسط افسر پلیس دستگیر شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
captious
caption
captaincy
captain of industry
captain general
captivated
captivating
captive
captive audience
captivity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان