خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آهنگساز
[اسم]
composer
/kəmˈpoʊzər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آهنگساز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آهنگساز
مصنف
1.Verdi was a prolific composer of operas.
1. "وردی" یک آهنگساز پرکار اپرا بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
composed
compose music
compose
comport
component
composite
composition
compositor
compost
composure
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان