خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ثبات
2 . درجه غلظت
[اسم]
consistency
/kənˈsɪstənsi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ثبات
یکپارچگی، انسجام
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یکدستی
یکپارچگی
قوام
approving
a remarkable degree of consistency
درجه قابل توجهی از ثبات
the consistency of measurement techniques
ثبات شیوههای اندازهگیری
2
درجه غلظت
چگالی
1.The sauce has the consistency of melted butter.
1. این سس، درجه غلظت کره ذوبشده را دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
consist
consignment
consign
considering
considered to be
consistent
consistently
consolation
consolation prize
console
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان