خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شرکت تعاونی
2 . مشارکتآمیز
[اسم]
cooperative
/koʊˈɑːpərətɪv/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شرکت تعاونی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شرکت تعاونی
1.agricultural cooperatives in India
1. تعاونی های کشاورزی در هندوستان
2.The factory is now a workers' cooperative.
2. شرکت اکنون تبدیل به یک تعاونی کارگران شده است.
[صفت]
cooperative
/koʊˈɑːpərətɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more cooperative]
[حالت عالی: most cooperative]
2
مشارکتآمیز
دوستانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعاونی
1.I found them very cooperative.
1. به نظرم آنها بسیار مشارکتآمیز بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cooperation
cooperate
cooper's hawk
cooper
coop up
cooperative game
cooperative learning
cooperatively
cooperativeness
cooperator
کلمات نزدیک
cooperation
cooperate
cooper
coop
coon
coordinate
coordinated
coordinates
coordination
coordinator
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان