خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرفری
[صفت]
curly
/ˈkɜrli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: curlier]
[حالت عالی: curliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فرفری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تابدار
مجعد
فرفری
مترادف و متضاد
curling
wavy
straight
1.He has curly hair.
1. او موهای فرفری دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
curling tongs
curling iron
curling
curlew
curler
curly hair
curmudgeon
currant
currency
currency exchange
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان