خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازداشت
2 . حضانت
[اسم]
custody
/ˈkʌstədi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازداشت
1.After the riot, 32 people were taken into police custody.
1. پس از شورش، 32 نفر به بازداشت پلیس درآمدند.
2
حضانت
سرپرستی
1.The divorce court awarded custody to the child's mother.
1. دادگاه طلاق، حضانت را به مادر فرزند داد.
2.Who will have custody of the children?
2. چه کسی حضانت فرزندان را به عهده خواهد داشت؟
تصاویر
کلمات نزدیک
custodian
custodial sentence
custodial
custard apple
custard
custody of the children
custom
custom-built
custom-made
customary
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان