خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از کار انداختن
[فعل]
to deactivate
/ˌdiːˈæktɪveɪt/
فعل گذرا
[گذشته: deactivated]
[گذشته: deactivated]
[گذشته کامل: deactivated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از کار انداختن
قطع کردن، خاموش کردن
مترادف و متضاد
activate
1.Do you know how to deactivate the alarm?
1. بلدی چطور میتوان زنگ هشدار را از کار انداخت؟
تصاویر
کلمات نزدیک
deacon
dea
de-ice
de rigueur
de jure
dead
dead beat
dead end
dead heat
dead on one's feet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان