خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مناسب
2 . خوب
[صفت]
decent
/ˈdiː.sənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more decent]
[حالت عالی: most decent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مناسب
کافی، قابلقبول
1.He earns a decent salary.
1. او حقوق مناسبی [مکفی] میگیرد.
2
خوب
درست، درست و حسابی
1.I haven't had a decent cup of coffee since I've been here.
1. از وقتی که اینجا بودهام، یک فنجان قهوه خوب نخوردهام.
2.She should do the decent thing and apologize.
2. او باید کار درست را انجام دهد و عذرخواهی کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
decennial
decency
december
deceleration
decelerate
decentralization
decentralize
deception
deceptive
deceptively
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان