1 . اخراج کردن (از کشور میزبان)
[فعل]

to deport

/dɪˈpɔːrt/
فعل گذرا
[گذشته: deported] [گذشته: deported] [گذشته کامل: deported]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اخراج کردن (از کشور میزبان) دیپورت کردن، بازگرداندن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بازگرداندن دیپورت کردن
  • 1.He was convicted of drug offences and deported.
    1. او متهم به حمل موادمخدر و دیپورت شد.
  • 2.Many refugees were forcibly deported back to the countries they had come from.
    2. بسیاری از پناهندگان به‌زور به کشورهایی که از آنجا آمده بودند، بازگردانده شدند.
تصاویر
  •  تصویر to deport - دیکشنری انگلیسی بیاموز
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان