خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عمق
2 . ژرفا
3 . شدت
[اسم]
depth
/depθ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عمق
ژرفا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ژرفا
عمق
عمقی
گودی
مترادف و متضاد
deepness
drop
shallowness
1.The hole was 6 feet in depth.
1. آن چاله 6 پا عمق داشت.
the depth of a lake
عمق یک دریاچه
2
ژرفا
سطح عمیق
1.Jo has hidden depths.
1. "جو" سطوح عمیق پنهانی دارد.
2.Terry has no depth, he's a very superficial person.
2. "تری" هیچ ژرفایی ندارد، او فردی بسیار سطحینگر است.
3
شدت
عمق (مجازی)
the depth of his feelings for her
شدت احساساتش به او
تصاویر
کلمات نزدیک
dept.
deprived
deprive
deprivation
depressive
deputation
depute
deputize
deputy
deputyship
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان