خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناراضی
[صفت]
dissatisfied
/dɪˈsætəˌsfaɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more dissatisfied]
[حالت عالی: most dissatisfied]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناراضی
ناخشنود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناراضی
ناخشنود
گلهمند
مترادف و متضاد
satisfied
1.He felt increasingly dissatisfied with his life as he approached middle age.
1. او همان طور که به میانسالی نزدیک میشد احساس ناخشنودی بیشتری به زندگیاش پیدا میکرد.
2.If you're dissatisfied with the service, why don't you complain to the hotel manager?
2. اگر از خدمات ناراضی هستید، چرا به مدیریت هتل شکایت نمیکنید؟
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
disrobe
disrespectful
disregard
dispute
disposition
dissect
dissemble
dissever
dissimilar
dissimilarity
کلمات نزدیک
dissatisfaction
disruptive
disruption
disrupting
disrupt
dissatisfy
dissect
dissection
dissector
dissemble
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان