خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ورم کردن
[فعل]
to distend
/dɪˈstɛnd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: distended]
[گذشته: distended]
[گذشته کامل: distended]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ورم کردن
متورم شدن، منبسط شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آماس کردن
مترادف و متضاد
expand
swell
shrink
1.the abdomen has distended rapidly.
1. شکم به سرعت ورم کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
distasteful
distaste
distant relative
distant mountain range
distant
distended
distich
distill
distillation
distilled
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان