خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مدفوع سگ
[اسم]
dog do
/dɔg du/
قابل شمارش
1
مدفوع سگ
informal
1.Look out! You almost stepped in dog do.
1. مواظب باش! نزدیک بود پایت را روی مدفوع سگ بگذاری.
تصاویر
کلمات نزدیک
dog collar
dog and pony show
dog
doff
does your grandmother cook the new year meal?
dog eat dog
dog handler
dog rose
dog-collar
dog-eared
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان