خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وظیفه
2 . عوارض گمرکی
[اسم]
duty
/ˈduːt̬.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وظیفه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ذمه
وظیفه
ماموریت
مترادف و متضاد
allegiance
commitment
obligation
responsibility
1.I felt it was my duty to tell them the truth.
1. احساس کردم وظیفه من است که حقیقت را به آنها بگویم.
2
عوارض گمرکی
مالیات
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عوارض گمرکی
مترادف و متضاد
tax
1.The US imposed a duty on imports from China.
1. آمریکا بر کالاهای وارداتی از چین مالیات قرار داد.
a 6 percent duty on imports
6 درصد عوارض گمرکی بر واردات [کالاهای وارداتی]
تصاویر
کلمات نزدیک
dutifully
dutiful
dutch treat
dutch courage
dutch
duty officer
duty-bound
duty-free
duty-free shop
duvet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان