1 . لذت بردن 2 . برخوردار بودن
[فعل]

to enjoy

/enˈdʒɔɪ/
فعل گذرا
[گذشته: enjoyed] [گذشته: enjoyed] [گذشته کامل: enjoyed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لذت بردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: حظ کردن مستفیض شدن لذت بردن
مترادف و متضاد appreciate love relish revel in dislike hate
to enjoy something
از چیزی لذت بردن
  • I really enjoyed that movie.
    من واقعاً از آن فیلم لذت بردم.
to enjoy doing something
از انجام کاری لذت بردن
  • I enjoy meeting people and seeing new places.
    من از ملاقات کردن مردم و دیدن مکان‌های جدید لذت می‌برم.
to enjoy oneself
به کسی خوش گذشتن
  • They all enjoyed themselves at the party.
    به همگی آنها در مهمانی خوش گذشت.
کاربرد فعل enjoy به معنای لذت بردن
فعل enjoy به معنای لذت بردن از چیزی یا انجام عملی است. مثلا:
".We thoroughly enjoyed our time in New York" (ما از اوقاتمان در نیویورک بسیار لذت بردیم.)
".Thanks for a great evening. I really enjoyed it" (ممنون بابت یک شب عالی. واقعاً لذت بردم.)
".I enjoy playing tennis and squash" (من از تنیس و اسکواش بازی‌کردن لذت می‌برم.)
نکته مهم:
فعل enjoy وقتی همراه با ضمایر انعکاسی (... ,myself, yourself) بیاید، مفهوم "به کسی خوش گذشتن" می‌دهد. مثلا:
".They all enjoyed themselves at the party" (به همه آنها در مهمانی خوش گذشت.)

2 برخوردار بودن داشتن، بهره‌مند بودن

formal
to enjoy something
چیزی داشتن/از چیزی برخوردار بودن
  • 1. He's always enjoyed good health.
    1. او همیشه از سلامتی برخوردار بوده‌است.
  • 2. People in this country enjoy a high standard of living.
    2. مردم این کشور استاندارد بالایی در زندگی دارند.
  • 3. The security forces enjoy legal immunity from prosecution.
    3. نیروهای امنیتی از مصونیت قانونی در برابر محاکمه برخوردار هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان