خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عظیم
[صفت]
enormous
/ɪˈnɔrməs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more enormous]
[حالت عالی: most enormous]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عظیم
خیلی بزرگ، بسیار زیاد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سترگ
عظیم
غولپیکر
گزاف
کوهپیکر
مترادف و متضاد
huge
immense
small
tiny
1.The enormous crab moved across the ocean floor in search of food.
1. خرچنگ عظیمالجثه در جستجوی غذا کف اقیانوس را درنوردید.
2.The gallant knight drew his sword and killed the enormous dragon.
2. شوالیه دلیر شمشیرش را کشید و اژدهای عظیمالجثه را کشت.
an enormous amount of money/time...
مقدار بسیار زیادی پول/زمان و...
The whole system requires enormous amounts of energy.
کل سیستم به مقادیر بسیار زیادی انرژی نیاز دارد.
to make an enormous effort
تلاش بسیار زیاد
The team made an enormous effort.
تیم تلاش بسیار زیادی کرد.
[عبارات مرتبط]
enormously
1. بسیار
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
enneadecagon
ennead
enlist
enlightened
enlighten
enormously
enough
enough and to spare
enough said
enounce
کلمات نزدیک
enormity
ennui
enmity
enliven
enlisted
enormously
enough
enquire
enquiry
enrage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان