خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرگرم کردن
[فعل]
to entertain
/ˌen.tərˈteɪn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: entertained]
[گذشته: entertained]
[گذشته کامل: entertained]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سرگرم کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پذیرایی کردن
سرگرم کردن
مترادف و متضاد
amuse
cheer
distract
engage
bore
1.We hired a magician to entertain the children.
1. یک شعبده باز استخدام کردیم تا بچه ها را سرگرم کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
enterprise
enter into
enter
entanglement
ent man
entertained
entertainer
entertaining
entertainment
entertainment center
کلمات نزدیک
enterprising
enterprise
enteritis
enter a competition
enter
entertained
entertainer
entertaining
entertainment
enthral
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان