خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هر چند وقت یکبار
[قید]
every now and then
/ˈɛvəri naʊ ænd ðɛn/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هر چند وقت یکبار
هر از چند گاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هر چند وقت یکبار
گاهی اوقات
گاهی
گاه و بیگاه
گاهگاهی
1.We still get together for lunch every now and then.
1. ما هنوز هر چند وقت یکبار برای نهار خوردن دور هم جمع میشویم.
تصاویر
کلمات نزدیک
every month
every dog has its day
every day
every cloud has a silver lining.
every bit as
every other
every so often
every week
every weekday.
every year
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان