خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امتحان
2 . بررسی
[اسم]
examination
/ɪgˌzæm.əˈneɪ.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
امتحان
آزمون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آزمون
امتحان
مترادف و متضاد
exam
paper
quiz
test
a written examination
آزمون کتبی
2
بررسی
معاینه، آزمایش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازبینی
بازدید
بازرسی
بررسی
تفتیش
ویزیت
وارسی
معاینه
مترادف و متضاد
inspection
scrutiny
1.I thought it was paint at first, but on closer examination I realized it was dried blood.
1. در ابتدا فکر کردم آن رنگ است، اما پس از بررسی دقیقتر فهمیدم که آن خون خشکشده است.
a medical examination
معاینه پزشکی
under examination
تحت بررسی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
exam paper
exam
exaggerated
exaggerate
exactly
examination paper
examination table
examine
exasperate
exasperated
کلمات نزدیک
exam
exalted
exaltation
exalt
exaggeration
examine
examinee
examiner
example
exasperate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان