خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مصلحت آمیز
[صفت]
expedient
/ɪkˈspiːdiənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more expedient]
[حالت عالی: most expedient]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مصلحت آمیز
صلاح، سودمند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مصلحتی
مترادف و متضاد
advantageous
advisable
fit
inexpedient
1.The government found it expedient to relax censorship a little.
1. دولت صلاح دید که سانسور کردن ها را آسان تر بگیرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
expediency
expectorant
expected
expectation
expectant mother
expedite
expedition
expeditionary force
expeditiously
expel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان