[اسم]

expedition

/ˌek.spəˈdɪʃ.ən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سفر اکتشافی

مترادف و متضاد exploration journey voyage
  • 1.We went to Africa for an expedition.
    1. برای سفری اکتشافی به آفریقا رفتیم.

2 تسریع شتاب، تندی

معادل ها در دیکشنری فارسی: تسریع
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان