Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سفر اکتشافی
2 . تسریع
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
expedition
/ˌek.spəˈdɪʃ.ən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سفر اکتشافی
مترادف و متضاد
exploration
journey
voyage
1.We went to Africa for an expedition.
1. برای سفری اکتشافی به آفریقا رفتیم.
2
تسریع
شتاب، تندی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تسریع
تصاویر
کلمات نزدیک
expedite
expedient
expediency
expectorant
expected
expeditionary force
expeditiously
expel
expend
expendable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان