خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صریح
[صفت]
explicit
/ɪkˈsplɪsɪt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more explicit]
[حالت عالی: most explicit]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صریح
واضح، آشکار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیپرده
صریح
مبرهن
مترادف و متضاد
clear
implicit
1.She gave me explicit instructions not to touch anything.
1. او به من دستورالعمل صریح داد که به چیزی دست نزنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
explicate
expletive
explanatory
explanation
explain by the fact that
explicitly
explode
exploit
exploitation
exploitative
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان