خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حکم
[اسم]
fiat
/ˈfiːæt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حکم
دستور، امر
مترادف و متضاد
decree
1.Prices have been fixed by government fiat.
1. قیمت ها توسط حکم دولتی ثابت شده اند.
تصاویر
کلمات نزدیک
fiasco
fiancée
fiancé
fewer
few and far between
fib
fiber
fiber optics
fiberboard
fiberglass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان