خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دروغ (جزئی)
2 . دروغ گفتن
[اسم]
fib
/fɪb/
قابل شمارش
1
دروغ (جزئی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دروغ
مترادف و متضاد
lie
1.Don't tell fibs!
1. دروغ نگو!
[فعل]
to fib
/fɪb/
فعل ناگذر
[گذشته: fibbed]
[گذشته: fibbed]
[گذشته کامل: fibbed]
صرف فعل
2
دروغ گفتن
مترادف و متضاد
lie
1.I was fibbing when I said I liked her hat.
1. داشتم دروغ می گفتم وقتی که گفتم از کلاهش خوشم آمد.
تصاویر
کلمات نزدیک
fiat
fiasco
fiancée
fiancé
fewer
fiber
fiber optics
fiberboard
fiberglass
fibre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان