خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ماهیگیر
[اسم]
fisherman
/ˈfɪʃərˌmæn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ماهیگیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صیاد
ماهیگیر
1.I am a fisherman and my wife hates my job.
1. من یک ماهیگیر هستم و همسرم از شغل من متنفر است.
تصاویر
کلمات نزدیک
fisher
fishcake
fish-hook
fish-and-chip shop
fish stick
fishery
fishing
fishing boat
fishing line
fishing net
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان