خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درخشیدن
2 . درخشش
[فعل]
to glint
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
درخشیدن
برق زدن، سوسو زدن
[اسم]
glint
قابل شمارش
2
درخشش
سوسو، برق
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
glimpse
glimmery
glimmering
glimmer
gliding joint
glinting
glioblastoma
glioma
glipizide
gliricidia
کلمات نزدیک
glimpse
glimmer
gliding
glider
glide
glisten
glitch
glitter
glittering
glitz
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان